آنچه گذشت ....
ما چند وقتی نبودیم از اول مرداد تا یازدهم مرداد رفتیم پیش مامان شهین و باباجون .
جمعه هم با بابایی برگشتیم تهران. چند روز اول هم که برگشتیم مشغول سروسامون دادم به حساب های آپارتمان بودم آخه امسال به قول بابای کوروش نمردیم و مدیر هم شدیم !!؟ مسئولیت دریافت شارژ آپارتمان به عهده ماست. وبا وجود کوروش جونم خیلی کار ساده و شیرینیه . بعدش هم عید فطر و تعطیلات رسید. و چند روز بعد هم که خیلی هوس کرده بودم مهمون دعوت کنم و توی فکرش بودم که عمو حسن و مائده از اراک اومدن پیشمون. به من و کوروش که خیلی خوش گذشت . امروز صبح هم که مهمونها رفتن و کوروش هم که خیلی خسته شده خوابیده من هم فرصت کردم بعد از تقریباً یک ماه یک پست بگذار
شنبه 19 مرداد دریاچه چیتگر
پسرم خیلی خوابیده و خواب آلوده هنوز
یکشنبه 20 مرداد تولد خاله نرگس
خاله جونم تولدت مبارک
مسافرت شیراز خوش بگذره سوغاتی یادت نره
این نی نی خوشگل دختر دایی مائده جونه که امشب اومدن پیش ما
این پسملی من چقدر سربه زیره ! اصلا به این دخمل خوشگل نگاه هم نمی کنه
اصلا نی نی ها همدیگر رو نبوسیدن
فقط آخرشب که اومدیم خونه به زور آرومش کردیم از بس که برای نی نی گریه کرد
عمو جون که خیلی از علاقه نی نی به لالایی گوش دادن خوشش اومده بود مرتب ازش فیلم وعکس می گرفت. اینجا هم انگار به آقا برخورده که چرا راحتش نمیگذارن