بدون عنوان
طبق قرار هر هفته دوشنبه ها که بابا و دوستانمون میریم ولنجک این هفته دوشنبه (5 خرداد) در حالی که آماده شده بودیم تصمیم گرفتیم بریم مسافرت خونه مامان جون و باباجون. یکساعت قبل از حرکت تصمیم گرفتیم و من سریع چمدان خودم و کوروش رو آماده کردم و ساعت 3 حرکت کردیم. وبه مامان جون خبر دادیم که شب میرسیم
پیشتون. روز سه شنبه مبعث بود و تعطیلی. شب ساعت 10 رسیدیم . بخاطر تولد بابابزرگ و اومدن خاله عاطفه و نرگس از اهواز قرار شد که تا هفته آینده با کوروش بمونیم. 12 خرداد تولد بابابزرگ بود . شبی که همه رسیدن جشن گرفتیم.و چند روز بعد هم جشن تولد کیارش بود که مامان بزرگ قول داده بود خونه خودش یک جشن ساده برای کیارش بگیره . بعد از تولدکیارش شب پارک بهشت بودیم با زهرا و زن عمو . به کوروش خوش گذشت و اخر شب هم سراغ زهرا را می گرفت( صدراا) . توی این سفر کوروش رفتار و اخلاقش تغییرات زیادی کرد.....
بالاخره 5 شنبه شب 15 خرداد بابا اومد پیش ما و روز جمعه همراه با صبا، مامان بزرگ به سمت تهران حرکت کردیم برعکس همیشه به خاطر شلوغی و ترافیک جاده ها عجله نکردیم .شب ساعت 12 رسیدیم تهران.
باباجون 5 اومد تهران با بابا رفتن جاده چالوس (آزادکوه) و شنبه برگشتن. مامان جون تا یکشنبه 25 خرداد پیش ما بود. و الان جاش خیلی خالییییییییییییییه